پرسپوليس و اوضاع به هم ريخته اش/ سقوط تيم نفرين شده

28 02 2007

«طلسم شده؟» بازي كه تمام شد نمي‌دانست بايد از ناراحتي سرش را به ديوار بكوبد يا توجيه كند كه «حالا با اختلاف يك گل باختيم. طوري نشده كه!»

فاینال اسپورت نیوز-«طلسم شده؟» بازی كه تمام شد نمی‌دانست باید از ناراحتی سرش را به دیوار بكوبد یا توجیه كند كه «حالا با اختلاف یك گل باختیم. طوری نشده كه!»هر چه حساب و كتاب می‌كرد می‌دید تیمشان خوب بازی كرده «كدام تیم این توان را دارد كه 90 دقیقه تازه بعد از خوردن 4 گل این طوری حمله كند و به بازی برگردد. خدایی هیچ تیمی این قدر قشنگ فوتبال بازی نمی‌كند. شك نداریم این تیم طلسم شده!»باید حرف‌هایش را به یك نفر بگوید، یك پرسپولیسی، یكی از درون باشگاه باشد و بتواند دركش كند. چند دقیقه آرام می‌نشیند و بعد شماره می‌گیرد؛ «الو سلام…» گپ زدن با خبرنگاری كه یكی از مشاوران اصلی مدیر عامل است شاید تسكینی باشد؛ «وای، دیدی چند تا توپ خراب كردیم. آقا این تیم طلسم شده» «… باید یك قربانی یا یك سفر زیارتی برای تیم بگذارید.» حرف‌هایی بین آن دو رد و بدل می‌شود. هر دو شك ندارند كه تیم طلسم شده وگرنه هیچ دلیلی ندارد كه پرسپولیس به پیكان ببازد. بحث كم‌كم كارشناسی‌تر دنبال می‌شود. «آقا باید پروین را برگردانیم. تیم شوك می‌خواهد.» اما گفتن این جمله به یكی از نزدیكان انصاری‌فرد كمی عجیب است. حاجی تنها نقطه اوج كارنامه مدیریتش را حذف پروین می‌داند و بازگشت سلطان یعن عقب‌گرد در دستور كار او. یعنی بازگشت فاتحانه پروین، یعنی خداحافظ آقای مدیر عامل! «بابا، بهتر از این میشه كه این قدر لج كنی تا كار از كار بگذره و دوباره ماجرای اكبر غمخوار پیش بیاد…»«مدیر بی‌كفایت نمی‌خوایم، نمی‌خوایم» بازی به دقیقه هشتاد رسیده جمعیت روی سكوها كه از نتیجه عجیب و غریب بازی كپ كرده‌اند، بعد از بازیكن بی‌غیرت، دنیزلی حیا كن و سلطان دوستت داریم به مدیر عامل رسیده‌اند. او كه با چهره‌ای در هم گوشه‌ای از ردیف بالای جایگاه نشسته صورتش را در یقه پالتو پنهان كرده و زیر لب غرغر می‌كند. او دیگر توان شنیدن ندارد بلند می‌شود و از جایگاه بیرون می‌رود تا از تیررس تماشاگران دور باشد. صبح بازی بود كه به اردوی تیم رفت، ایستاد كنار دنیزلی و به بازیكنان گفت، برای بردن استقلال، پیكان، پاس و سایپا پاداشی 6 میلیونی در نظر گرفته اما تیمش در همان اولین بازی از ماراتن سخت باخته است. آن هم باختی كه هیچ جور نمی‌شود توجیهی برایش داشت. حتما بعد از بازی او را دراز می‌كنند. او شاید اولین بار باشد كه فحش می‌خورد اما این اولین بار احتمالا آخرین بار هم هست. «حبیب كاشانی» این نام كابوسی است كه مدیر عامل را آرام نمی‌گذارد. عضوی از شورای شهر كه می‌گویند نشسته روی صندلی انصاری‌فرد قطعی شده. اگر هیات مدیره كمی دست، دست می‌كرد به خاطر حضور انصاری‌فرد در كمیته 6 نفره انتقالی بود. اینكه كنار رفتن انصاری‌فرد یعنی سنگین شدن كفه ترازو به سود گروه صفایی فراهانی و حالا…درست در شرایطی كه او بیشتر از هر وقتی نیاز به برد داشت این اتفاق افتاد. چرا این اتفاق را خودش هم نمی‌داند. تیم او هیچ چیز كم ندارد. بهترین مربی، بهترین بازیكنان و زیباترین بازی‌ها اما این تیم اوست كه هر بار می‌بازد. او و تیمش حتما طلسم شده‌اند. «آخه این چه وضعشه» علی پروین رفیق، رفقا را جمع كرده‌اند لواسان تا بازی پرسپولیس را دور هم ببینند. علی آقا حسابی شاكی شده. گونه‌هایش سرخ شدند. ابروها در هم گره خورده‌اند و مدام فریاد می‌زند «این چه وضعشه» كسی جرات حرف زدن ندارد و بازی ادامه پیدا می‌كند، محمد، پسرش به زمین می‌آید اما حضور پسر هم عصبانیت پدر را كم نمی‌كند. سلطان اما حتی در جمع دوستانش هم حرفی از تلاش برای برگشت نمی‌زند. حتی اگر نامش را روی سكوها فریاد بزنند. او شاید همین روزهای سال قبل را به یاد می‌آورد كه از روی سكوها همان‌ها چگونه از فوتبال دورش كردند. او هم دیگر جرات برگشت ندارد. این پرسپولیس «طلسم شده!»«این اتفاق هر 10 یا 15 سال یك بار می‌افتد. این یك بازی خاص بود. تعدادی از یاران ما برای تیم بازی می‌كردند و تعدادی دیگر برای خودشان. ما به اشتباه‌های خودمان باختیم.» یك بار دیگر و پس از باختی دیگر دنیزلی در جمع خبرنگاران قرار گرفت. او چنان با اعتماد به نفس حرف می‌زد كه انگار نه انگار اتفاقی افتاده است. در پاسخ به هر جوابی یك كنایه و سوال بعدی. تیم او باخته چون بازیكنان اشتباه‌های فردی داشته‌اند، این باخت هر 10 سال یك بار اتفاق می‌افتد، درست مثل بازی با راه آهن و ابومسلم و…ساها كه بهترین یار پرسپولیس بود به یك باره تعویض می‌شود تا سمت چپ پرسپولیس از كار بیفتد: «می‌خواستم با این تعویض روند بازی را تغییر دهم.» او ساها را بیرون می‌كشد و محمد پروین را به زمین می‌فرستد این تعویض درست در همان لحظه‌ای انجام می‌شود كه روی سكوها نام علی پروین را صدا می‌زنند و آقا مصطفی را (هو) می‌كنند. دنیزلی معمولا در رختكن حرف نمی‌زند اما این بار و این باخت با همیشه فرق می‌كند. «حالا بعد از پنالتی پیكان سجده شكر می‌كنی؟» مرد ترك با عصبانیت این جمله را به معدنچی می‌گوید. مهرزاد با تعجب و ترس پاسخ می‌دهد «به قرآن من از ناراحتی خودمو پرت كردم رو زمین راست می‌گم. مگه عقلم كمه كه شكر كنم!»آقا مصطفی از مهرزاد دلخور است: «مگه چند تا باید موقعیت داشته باشی كه بتونی گل بزنی؟ چند تا؟» دیگر حتی دنیزلی هم از توپ‌هایی كه معدنچی از دست می‌دهد كلافه شده…مرد ترك كه دقایق تلخی را پشت سر گذاشته با آنها بد برخورد می‌كند تا هتل برای دقایقی ناآرام شود. دنیزلی دیگر شباهتی به آن مرد محبوب روزهای اول حضورش در پاس ندارد. هیچ نقطه اوجی در كارنامه 2 ساله‌اش ندارد تیم‌های او همیشه خوب بازی می‌كنند اما هیچ وقت بهترین نیستند. انگار او نفرین شده است!


Actions

Information

Leave a comment